سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صفحه خانگی پارسی یار درباره

لطفا برای من چراغ نزنید...

    نظر


تا حالا شده تو یه خیابون دوطرفه در حال رانندگی باشید و ماشین هایی که از روبه رو میان براتون چراغ بزنند ( چراغ روشن کنند ) اون هم وقتی که هوا کاملا روشن ِ ؟  

احتمالا اگه زیاد اهل سفر باشید میدونید معنی این چراغ زدن ها چیه! معنیش این ِ که جلوتر پلیس در کمین شماست, پس لطفا هم وطن عزیز قانون رو رعایت کن! اگه سرعتت زیاده کمش کن ... اگه کمربند نبستی ببند... و هر خلاف دیگه ای که پلیس محترم موظف باشه به خاطر اون شما رو جریمه کنه!

اوایل مدام به این فکر  میکردم که چقدر خوبه هوای همدیگه رو داریم!!! مثلا من به ماشینی که از روبه رو میاد با یه چراغ زدن میفهمونم که اون سمتی که داره میره پلیس هست و احتیاط کنه تا مباد جریمه بشه!حتی گاهی دقت میکردم چندتا از ماشین های روبه رو چراغ میزنند!! و وقتی ماشینی بی تفاوت عبور میکرد یه جورایی از این بی تفاوتی بدم میومد اما وقتی ماشینی چراغ میداد دوست داشتم از ماشین پیاده بشم و یک تشکر مفصل از اون فرد بکنم...

اما ... وقتی کمی منطقی تر فکر میکنم این کار رو نوعی خلاف میدونم... یه جورایی خیانت... هم خیانت به راننده مقابل, هم خیانت به قانون و پلیس...  و خدا میدونه با این هوای همدیگه داشتن اون هم به این شکل چقدر سهیم هستیم در رعایت نشدن قانون, افزایش تصادفات و ... 

کاش به جای اینکه با یه چراغ زدن راننده مقابل رو متوجه حضور پلیس کنیم و باعث بشیم قانون رو به خاطر پلیس رعایت کنه احترام به قانون و رعایت اون رو فرهنگ کنیم...با این کار فقط جاهایی که پلیس حضور داره قانون رعایت میشه اما در جاهایی که پلیس نیست چی؟؟


            نکته نوشت:  چراغ زدن یه جور تقلب رسوندنِ!!!

                               و تقلب رسوندن به معنای کمک کردن نیست.


 



دوباره مینویسم...

   بسم الله الرحمن الرحیم

   امروز انعکاس 7 سال و 7 ماه و 3 روز داره! دوسالی هست که اینجا نمینویسم و جای دیگه مینویسم!

   انعکاس رو به خاطر یک دوست رها کردم و حالا به خاطر همون دوست دوباره برمیگردم...

   امروز که وارد مدیریتم شدم فهمیدم که چقدر دلم برای انعکاس تنگ شده...

   من 5 سال با انعکاس زندگی کردم...

   این 2 سال هم به اجبار انعکاس رو تبدیل به یه وبلاگ متروکه کردم...

   اما دوباره مینویسم....     

   خوشحالم... زیاد...

   یادداشت های سال 86 تا 92 رو بایگانی و رمز دار کردم...

   از دلم نیومد پاکشون کنم... حتی از دلم نمیومد رمزدارشون کنم... اما چاره ای ندارم...

    انشاءالله با یادداشت های جدید ادامه خواهم داد...

    از تمام دوستانی که خواسته بودند به انعکاس برگردم ممنونم...

    دوسال طول کشید اما بالاخره برگشتم... دعا کنید انعکاس عمرش زیاد باشه.